جدول جو
جدول جو

معنی بادام تره - جستجوی لغت در جدول جو

بادام تره
(تَ رَ / رِ)
از نوع ریحان، قسمی علف خوشبوست. بقلۀ خراسانی. (بحر الجواهر)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ رِ / دَرْ رِ)
دهی است از دهستان نیم بلوک بخش قاین شهرستان بیرجند در 51هزارگزی شمال باختری قاین. منطقه ای است کوهستانی با آب و هوائی متعدل و 40 تن سکنه. آبش از قنات است. محصولش غلات و زعفران میباشد. شغل مردمش مالداری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(مِ تَ)
کنایه از چشم:
ز بادام تر آب گل برانگیخت
گلابی بر گل بادام میریخت.
نظامی (خسرو و شیرین)
لغت نامه دهخدا
(تَ خَ / خِ)
بادامی که مغزش تلخ باشد. رجوع به بادام تلخ شود
لغت نامه دهخدا
(مِ تَ)
درخت، پربر. بسیارثمر. که بار بسیار آورد، پرنتیجه. پرفایده. که فایدۀ بسیار دارد
لغت نامه دهخدا
(تَ)
ده کوچکی است از دهستان شهاباد بخش حومه شهرستان بیرجند. در 30هزارگزی جنوب خاوری بیرجند در دامنه واقعست. آب و هوایش معتدل و دارای 27 تن سکنه میباشد. آبش از قنات و محصولش میوه و شغل مردمش زراعت و راهش مالرو است. مزارع خارستان، چشمه روی گدار، چشمه فریزک جزءاین ده می باشند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ)
قسمی شیرینی
لغت نامه دهخدا
(مِ یَهْ)
مخفف بادام سیاه. بادامهائی که بر تابوت مرده اندازند. (غیاث). رجوع به بادام سیاه شود.
لغت نامه دهخدا
(تَ)
دهی است از دهستان دستگردان بخش طبس شهرستان فردوس که در 123هزارگزی شمال طبس واقع است. سرزمینی است جلگه ای وگرمسیر دارای 88 تن سکنه. آبش از قنات است. محصولش غلات، انگور، ذرت، گاورس و شغل مردمش زراعت است. راهش ماشین رو میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا